(حتی) یا (حتا)؟
بازنشر نوشتهای از فضل الله نكولعل آزاد
در اواسط دههی پنجاه در مجلهی (سپید و سیاه) خواندم؛ تعدادی از ادبا پذیرفتهاند که واژگانی چون: «موسی. عیسی. کبری. حتی» را به ضرورت لفظ میتوان به صورت «موسا. عیسا. کبرا. حتا» نوشت! پس از آن چند تن از ادبای (مجلهی سخن) نیز به چنین موضوعی اشاره کردند که موضوع مطرح شدهی آنها هم به باد فراموشی سپرده شد و بینتیجه ماند! یک دههی پیش نیز ادبایی که با ماهنامهی ادبی «آدینه» همکاری میکردند؛ چنین پیشنهادی را پذیرفتند و با فرهنگستان ادب فارسی در میان گذاشتند اما به علت توقیف ماهنامهی «آدینه» در سال ۱۳۷۷ پیگیری آن موضوع ادامه نیافت و همچنان پروژهای، نیمه تمام باقی ماند!
حال اینکه دلیل ادبا از طرح چنین پیشنهادی چه بود؛ خوب در خاطرم نیست اما اعتقاد من بر این است همانگونه که اعراب بر واژگان فارسی رنگ اشتقاق میافزایند و گاه حروف فارسی را از واژگانمان میزدایند و به جایش واجهای عربی مینشانند؛ چه اشکالی دارد که ما هم اندکی چنین کنیم و لااقل واژگان عربی را همانگونه که به لفظ درمیآوریم؛ نگارش کنیم؟!! آیا در صورت چنین پدیدهای خطای بزرگی صورت میپذیرد؟ آیا پارسیزبانان ایرانی میبایست از قواعد اعراب پیروی کنند؟ آیا ما فرهنگ و زبان و قواعد عربی را پذیرفتهایم؟ وانگهی مگر مردمان دیگر کشورها چنین نمیکنند و نوع نوشتار واژگان بیگانه را به ضرورت نوع تلفظ خود تغییر نمیدهند؟ دکتر محمد رضا باطنی منتقد نکته سنج در کتاب « زبان و تفکر » می گوید: (یکی از مشکلات زبان فارسی، بیشتر ناشی از وجود وام گرفتن از واژگان عربی است! اصلاح خط کار آسانی نیست، زیرا گذشته از اشکالات فنی، موضوعی است که در بارهی آن سوءتفاهمهای زیادی وجود دارد و با احساسات شخصی و ملی افراد برخورد پیدا میکند. مسئلهی اصلاح خط، امری است زبانشناسی، ولی بهرغم همهی این گرفتاریها و مخالفتها خط فارسی باید تغییر کند یا اصلاح شود. خط امروز ما بسیار نارساست و برای منظورهای علمی و دقیق قابل اطمینان نیست) امّا آنچه که مهم است؛ این است که در اواخر دههی پنجاه، طرز نوشتاری واژگانی چون «موسا» و «عیسا» و امثالهم به کتابهای درسیمان سرایت کرد! شایان ذکر است که در آن زمان طرز نوشتاری واژهی «حتّا» به کتابهای ادبی درسی راه نیافت ولی مورد پذیرش بسیاری از شاعران و ادبا قرار گرفت که در طرز نگارش آثارشان مورد استفاده قرار دادند و امروزه نیز ردّ پای آن را میتوان در برخی از کتابهای درسی دانشگاهی پیدا کرد. گروهی گمان میکنند چنین شیوهی نگارش مربوط به زمان حال و نوعی بدعتگذاری تلقی میشود اما بد نیست، بدانیم: نوشتن «الف» بهجای «ی» در واژگانی چون (حتّیٰ ، موسیٰ ، عیسیٰ ، تقاضیٰ ، تمنّیٰ ، تقویٰ ، نجویٰ ، فتویٰ ، تماشیٰ ، مصلّیٰ ، مبتلیٰ ، شوریٰ ، مبریٰ ، هویٰ ، مسمّیٰ) که امروزه بهصورت (حتّا ، موسا ، عیسا ، تقاضا ، تمنّا ، تقوا ، نجوا ، فتوا ، تماشا ، مصلّا ، مبتلا ، شورا ، مبرّا ، هوا ، مسمّا) مینویسند؛ سابقهی طولانی دارد که پایینتر به ذکر نمونههایی از آن میپردازیم! [فرهنگ عمید؛ مسمّا: نامیده شده. نامگذاری شده و فرهنگ دهخدا؛ مسمّیٰ: نامیده شده. موسوم] تمنّیٰ؛ tamannaa در لغت نامهی دهخدا برابر پارسی: درخواست، آرزو کردن، خواهش (مصدر عربی) آرزو خواستن (ناظم الاطباء) تمنا و استدعا و درخواست و التماس تمنی رنج غیر، از دل دور انداختم (کلیله و دمنه) تمنی مراتب این جهانی بر خاطر گذشتن گرفت (کلیله و دمنه) بر تمنی مقصود و همت از طلب سعادت قاصر (کلیله و دمنه) دیگر منازل برد که شایانی آن ندارد (کلیله دمنه، چاپ مجتبا مینوی صفحهی ۹۳) صبا تعرض زلف بنفشه کرد شبی بنفشه سر چو در آورد آن تمنی را (انوری ابیوردی) ★ لغتنامه دهخدا؛ تمنا: خواهش و آرزو! مأخوذ از تازیِ (تمنی) به معنای: آرزو و امید و خواهش! ( ناظم الاطباء ) : گر هیچ خرد داری و هشیاری و بیدار چون مست مرو بر اثر او به تمنا ( ناصرخسرو . دیوان صفحه ی سه ) اما قبل از هر چیز بد نیست به این نکته اشاره کنیم که اگر در نوشتارهای امروزی ، واژه ی « حتیٰ » کمتر به گونه ی « حتا » نوشته می شود ؛ به خاطر وجود کلمات مرکب : ( حتی المقدور ، حتی الامکان و … ) است که نویسندگان محافظه کار، نمیدانند، چگونه از پس نوشتن آن برآیند. این نگارنده خود ، بیش از سی سال است که « حتیٰ » را نه از روی تفنن و سرگرمی بلکه از روی سابقه ی نگارشی و دانش ادبی به گونه ی « حتا » می نویسد و در اواخر دهه ی شست در این باره با چند تن از ادبا و شاعران به بحث و تبادل نظر پرداخته است و ایشان هم معتقد بودند که به دلیل وجود کلمات مرکب فوق میبایست از نوشتن واژه ی ( حتّیٰ ) به شیوه ی نگارش ( حتّا ) خودداری کرد اما حقیقت این است که برای کلمات مرکب فوق نیز می توان چاره ای اندیشید! سازمان فرهنگستان ادب فارسی می تواند طرز نوشتاری برای آن واژگان مرکب در نظر گیرد و مضاف بر آن واژگان فوق در محاوره ها و نوشتارها کاربرد چندانی ندارند و اصولاً نیازی به بکارگیری این واژگان نیست . وقتی واژگان مرکبی چون : « در صورت امکان » و … وجود دارد ، چه نیازی به کلمات مرکب صد در صد عربی است؟ گروهی واژه ی ( حتّا ) را فارسی می دانند و این در صورتی است که واژگان دارای تشدید ، غالباً عربی هستند ؛ نه فارسی. « تشدید » تکرار یک حرف به صورت ادغام است و ذاتاً از نشانه های دستوری عربی است و در واژگان فارسی از جمله مواردی است که از شیوه ی نگارش واژگان یا خطّ زبان عربی اخذ شده است. بد نیست که بدانیم دلیل کاربرد نشانه ی « تشدید » در خطّ فارسی با علت استعمال این علامت در زبان عربی بسیار تفاوت دارد . اول اینکه ؛ واژگان مشدّد ( تشدید دار ) زبان فارسی ، بسیار انگشت شمار و اندکند ؛ تا جایی که می توان آنها را حفظ کرد. در ضمن لازم به ذکر است که در زبان فارسی نشانه های تشدید جایگاه ویژه ای را برای خود تصاحب نکرده اند و بیشتر شنیداری اند و بر همین منوال کمتر به ذات واژگان مربوط می شوند. یکی از این جایگاهها آخرین هجای هر واژه است که به هنگام وصل به اولین واژه ی هجای بعدی ممکن است ؛ به ضرورت آهنگ شعر و نوع بیان و درگیری های تلفظی صورت پذیرد ! مانند: در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است خدایا ! منعمم گردان به درویشیّ و خرسندی ( حافظ شیرازی )
که تشدید به روی « ی » در [ درویشی ] از چنین خصوصیاتی برخوردار است. و این نشانه پیش از ساختار واژگان ، در زبان فارسی بیشتر جنبهی سماعی دارد اما نشانه ی « تشدید » در زبان عربی مربوط به ماهیت واژگان است. و این بدان معناست ؛ واژگانی که ذاتاً مشدد هستند ؛ در زمره ی واژگان عربی قرار دارند. واژگان فارسی چون: [ به ترتیب حروف الفبا ] ⤵ ( امّید ، بچّه ، بتّه ، بُرّان ، بُرّنده ، برّه ، بزمجّه ، پرّه ، پلّکان ، پلّه ، تپّه ، تکّه ، چکّه ، چلّه ، خرّم ، درّه ، دولّا ، دوّم ، زرّین ، سوّم ، شُرّه ، شُلّه ، غرّان ، غرّش ، غرّیدن ، فرّخ ، قدّاره ، کبّاده ، کَپّه ، کُرّه ، کلّه ، گُرّ و گلّه ، گولّه ، لپّه ، لکّه ، متّه ، مزّه ، نرّه الاغ ، ورّاج ، هِرّی ، هُرّی ، یکّه و … ) که تعدادشان بسیار کم است ؛ از این قاعده مستثنا هستند ! ضمناً برخی واژگان فوق بیشتر در محاوره بکار می روند ! مانند : [ شلّه . کپّه . گرّ . نرّه الاغ یا نرّه خر یا نرّه گاو . ورّاج . هِرّی . هُرّی ] همانطور که ملاحظه فرمودید ؛ واژه ی « حتّا » در میان واژگان مشدّد فارسی قرار نگرفته است. فراموش نشود که تعصب در نوع نگارش کهن واژگان ، رسالت نویسندگی محسوب نمی شود ! چنانچه در ( تنها مدارک موجود ) متن های کهن خطیِ مربوط به ( قرن پنجم هجری قمری ) واژگان عربی دارای ( الف مقصوره ) با ( الف ) نوشته شده است ؛ نه با ( ی ) ! از همین روی در متن های خطیِ « تاريخ سيستان » هم که مربوط می شود به قرن نهم ( چاپ ۱۳۱۴ هجری خورشیدی ) همین حادثه روی داده است و ( الف های مقصوره ) به صورت ( الف ) نوشته شده ؛ نه ( ی ) محمد تقی بهار با استناد به موارد فوق در کتاب ”بهار و ادب فارسی جلد دوم، ۱۳۷۲ خورشیدی” میگوید: ((((با الف نوشتن کلماتی که در عربی به « ياء مقصوره » نوشته می شود ؛ کاملاً منطقی است و در تتبعاتی که شده، بارها ديدهام که متقدمان در قرون سابق اين کلمات را با الف نوشتهاند و چون اين نکته را مکرّر ديدهايم نمیتوان گفت از اتفاق يک بار کاتبی سهوی کرده و جا دارد كه فرهنگستان ادب ايران اعلام نماید كه منبعد اين كلمات، يعنى: تمنى ، تقاضى ، كسرى ، مصطفى و نظاير آن را با الف باید نوشت.)))) جان کلام اینکه؛ ابداً بر تغییر طرز نوشتار (حتّیٰ) به (حتّا) اشکالی روا نیست. در این باره نظر ( محمد پیمان ) زبان شناس «فارسی، عربی و فرانسه» را جویا شدم و ایشان فرمودند: ((دوست عزیز! نوشتن «حتا» و امثال آن قاعدهی خاصی ندارد و سلیقهای است! آنهایی که (حتا) مینویسند، تلفظ را لحاظ و آنهایی که (حتی) مینویسند، قاعدهی زبان عرب را رعایت میکنند. در واقع هیچ یک غلط نیست.)) و من الله التوفیق کرج ۱۳۸۷ فضل الله نکولعل آزاد
پیوندها
www.lalazad.blogfa.com
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com